هنگامی که شما در مورد سهام و ارز دیجیتال بحث می کنید، bagholder، سرمایه گذار است که قبل از سقوط قیمت کالا، موفق به فروش نمی شود. یک سرمایه گذار می تواند از هر لحاظ به یک بگ هولدر تبدیل شود. به عنوان مثال، ورشکستگی یک شرکت می تواند قیمت سهامش را به طرز فجیحی کاهش دهد، یا ممکن است ارز دیجیتال سکه های جدیدی آزاد کند و باعث سقوط ارزش سکه های موجود شود!
با این حال، گاهی اوقات، بگ هولدرها، قربانی طمع یا جهل مالی خود می شوند!
سرمایه گذاران سرسخت یا بی تجربه ممکن است سهام بی ثبات را از زمان بهینه فروش بگذرانند، به این امید که سود بیشتری کسب کنند. اگر آن سرمایه گذاران قبل از پایان سهام به فروش نرسند، ممکن است در نهایت بگ هولدر شوند.به عبارت دیگر بگ هولدر یک اصطلاح غیررسمی به حساب می آید که به سرمایه گذاری تعلق می گیرد که دارای موقعیتی در اوراق بهادار است که ارزش آن کاهش می یابد و کم کم به بی ارزشی خواهد رسید!
یعنی در حقیقت سرمایه گذار سرسختانه دارایی خود را برای مدت طولانی حفظ می کند و در این مدت، ارزش سرمایه گذاری به صفر می رسد.
یا به زبانی ساده تر بگ هولدر به سرمایه گذاری اشاره می کند که سرمایه گذاری هایی با عملکرد ضعیف انجام می داده و در عین ناباوری امیدوار نشسته است که حتی در صورت عدم موفقیت، سود آن دوباره بازگردند!
<<انگیزه های روانشناختی در پس رفتار بگ هولدرها وجود دارد: یعنی سرمایه گذاران بیشتر از آنکه بر روی دستیابی به سود متمرکز شوند، تمایل به جبران خسارات دارند.>>
طبق نظر وب سایت Urban Dictionary، اصطلاح “بگ هولدر” از دوران رکود بزرگ ناشی می شود اما، این اصطلاح از آن زمان به عنوان بخشی از فرهنگ سرمایه گذاری امروزی ظهور کرده است.
بگ هولدر به سرمایه گذاری گفته می شود که به طور نمادین “کیسه ای از سهام” را در دست داشته باشد که با گذشت زمان بی ارزش شده است!
فرض کنید یک سرمایه گذار 100 سهم از شرکت های تازه تاسیس فن آوری عمومی را خریداری کرده است. اگرچه قیمت سهام قبل از عرضه اولیه افزایش می یابد، اما پس از زیر سوال بردن صحت مدل کسب و کار، به سرعت افت می کند. گزارش های ضعیف درآمد بعدی نشان می دهد که این شرکت در تلاش است و در نتیجه قیمت سهام بیشتر سقوط می کند. سرمایه گذار که سهام خود را نگه می دارد، با وجود این توهم شوم که همه چیز درست می شود تبدیل به یک بگ هولدر می شود.
دلایل مختلفی وجود دارد که ممکن است یک سرمایه گذار از اوراق بهادار با عملکرد کم برخوردار شود. از طرف دیگر، وی ممکن است کاملاً از سبدسهام خود غافل شود و فقط از ارزش نزولی سهام بی اطلاع باشد. اما به احتمال قریب به یقین، یک سرمایه گذار موقعیت خود را حفظ خواهد کرد، زیرا فروش آن در قدم اول به معنی تأیید تصمیم ضعیف سرمایه گذاری است. و سپس، پدیده ای وجود دارد که به عنوان اثر تمایل شناخته می شود ، جایی که سرمایه گذاران تمایل دارند سهام یک اوراق بهادار را که قیمت آن افزایش می یابد، به موقع بفروشند ، در حالی که سرمایه های کم ارزش خود را با لجاجت حفظ می کنند. به بیان ساده، سرمایه گذاران از نظر روانشناختی بیش از آنکه از بردن لذت ببرند، از باختن متنفر هستند؛در نتیجه امیدوار می شوند که موقعیت های از دست رفته خود بازگردند.
جایی که افراد به جای ضررهای درک شده، براساس سودهای درک شده تصمیم می گیرند. این نظریه با مثالی نشان داده شده است که در آن افراد ترجیح می دهند 50 دلار دریافت کنند، نه اینکه 100 دلار به آنها داده شود و نیمی از این مبلغ را از دست بدهند، هرچند که در نهایت هر دو مورد 50 دلار خالص است. در مثالی دیگر، افراد از ساعت کاری اضافه کار خودداری می کنند، زیرا ممکن است مالیات بیشتری را متحمل شوند. اگرچه آنها سرانجام سود کسب می کنند، اما بودجه های خروجی در ذهن آنها بزرگتر است!!!
هزینه از دست رفته دلیل دیگری است که یک سرمایه گذار را به یک بگ هولدر تبدیل می کند. فرض کنید یک سرمایه گذار در معامله ای به ارزش 1000 دلار 100 سهم را با 10 دلار خریداری کرده است. اگر سهام به 3 دلار در هر سهم سقوط کند، ارزش بازار سهام اکنون فقط 300 دلار است. بنابراین ضرر 700 دلار به عنوان هزینه در نظر گرفته می شود. بسیاری از سرمایه گذاران وسوسه می شوند تا پس از بازپرداخت ارزش سهام 1000 دلار صبر کنند تا سرمایه خود را پس بگیرند، اما ضرر و زیان در حال حاضر به یک هزینه تبدیل شده و باید دائمی تلقی شود!!!